روزنه

فلسفی

روزنه

فلسفی

ماهیت و ارزش فلسفه قرون وسطی (2)

در نگرش به فلسفه قرون وسطی اولا در خواهیم یافت که هیچ شکاف و فاصله واقعی بین فکر غربی در قدیم و جدید وجود ندارد .متفکران قرون وسطی از جهات متعدد کار فلسفه قدیم را ادامه دادند. حتی میتوان گفت که ما نمی توانیم فلسفه یونان را بدون شناختن فکر قرون وسطی را به نحو کامل بفهمیم  . زیرا در فکر قرون وسطی است که ما نقطه کمال و اوج ترقی مسیر ها و تمایلات اصلی فکر قدیم را که به سوی آن در حرکت بوده است می یابیم .

از طرف دیگر مطالعه در فکر عصر میانه کمکی است برای مطالعه در فلسفه جدید زیرا مطالعه در تفکر قرون میانه به وجه روشن نشان می دهند که تعلیمی که فلسفه  جدید بر ضد آن واکنش کرد چه بود .

همچنین در فکر قرون وسطی ما بحث راجع به بسیاری از مسائل را که هم برای فلاسفه عصر میانه و هم برای فلاسفه عصر جدید مشترک است باز می یابیم .

ثانیا در فلسفه میانه در باره بسیاری از مسائل بحث و فحص میشد که در زمان رنسانس و بعد از آن مورد غفلت یا فراموشی قرار گرفت . هر چند چنین مسائلی در عصر ما دوباره دارای اهمیت بسیار گردید. نمونه ای از این مسائل در قلمرو علم معانی و بیان . یعنی مطالعه در حسن استعمال و سوء استعمال کلمات و حدود و کار  و وظیفه گفتار انسانی است .

ثالثا تحقیقات و تتبعات فیلسوفان و قرون وسطی شناسان بزرگی نظیر اتین ژیلسون ثابت کرده است که فی المثل بسیاری از نتایج فلسفی دکارت فقط در ارتباط با ما بعد الطبیعه  قدیس توماس معنی خواهد داشت . ( خود ژیلسون ربط وثیق فلسفه و فکر دکارت را با تفکر و فلسفه قرون وسطی در آثار  خویش به تفصیل تحقیق و مورد بررسی قرار داده است) .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد